اي
جان جهان بسته به يک نيم نگاهت
دل
گشته چو گل سبز به خاک سر راهت
هم
بام فلک پايگه قدر و جلالت
هم
چشم ملک خاک قدمهاي سپاهت
عيسي
به شميم نفست روح گرفته
دل
بسته دو صد يوسف صديق به چاهت
دلهاي
خدايي همه چون گوي به چوگان
ارواح
مکرم همه درماندهي جاهت
از
عرش خداوند الي فرش، به هر آن
هستند
همه عالم خلقت به پناهت
دائم
صلوات از طرف خالق و خلقت
بر
روي سفيد تو و بر خال سياهت
زيباتر
و بالاتري از آن که به بيتي
تشبيه
به خورشيد کنم يا که به ماهت
سوگند
به چشمت که رسولان الهي
هستند
به محشر همه مشتاق نگاهت
زيبد
که کند ناز به گلخانهي جنت
خاري
که شود سبز در اطراف گياهت
اين
نيست مقام تو که آدم به تو نازد
عالم
به تو خلاق دو عالم به تو نازد
گروه دين و انديشه تبيان، هدهدي