دست وپاى برادر زاده ام فلج بود. کمى پول تهیّه کردیم واو را از نجف آباد به اصفهان بردیم واز سرش عکس گرفتیم. عکس را در نجف آباد به دکتر زمانى نشان دادیم. وقتى دکتر عکس را دید، گفت: این بچه غده سرطانى دارد وباید هرچه زودتر بسترى شود.
عکس را به دکتر دیگرى نشان دادیم او هم گفت: هرچه زودتر باید بیمار را بسترى کنید. بیمارى خطرناکى است واحتیاج به عمل دارد.
گفتیم: ما مى خواهیم براى عمل استخاره کنیم.
گفت: وقتى مى خواهید نماز بخوانید استخاره مى کنید؟! اگر مى خواهید مریض شما سالم شود، باید به خدا وامام زمان (علیه السلام) متوسل شوید تا بلکه فرزندتان را به شما برگردانند.
دکتر نوریان گفت: مریض شما دو ماه بیش تر زنده نمى مانَد واگر قصد عمل او را دارید باید هر چه زودتر تصمیم بگیرید.
گفتیم: فکرهایمان را کرده ایم.
گفت: بروید ودرست وحسابى فکرهاى تان را بکنید. هزینه این عمل خیلى زیاد است.
بچه را در اصفهان پیش دکتر معین هم بردیم، او نیز همان حرف را به ما زد وگفت: غدّه، سرطانى است وهر دکترى هم نمى تواند او را عمل کند. چون غده اش سمّى است. هرچه زودتر باید بسترى شود.
برادر زاده ام را بسترى کردیم وسه روز در بیمارستان الزهراى اصفهان بودیم. با این که قرار بود روز چهارم عمل شود، ولى او را مرخص کردند وگفتند که چهارشنبه دیگر بیایید!
او را از بیمارستان مرخص کردیم. نذر کردم تا هر هفته، روزهاى چهارشنبه او را به جمکران بیاورم. براى اوّلین بار که به مسجد مشرّف شدیم، بعد از خواندن نماز امام زمان (علیه السلام) کنار چاه عریضه رفتم. بچه را هم در بغلم گرفته بودم وبا دلى شکسته گریه مى کردم.
اشک هایم روى صورتش مى چکید. بیدار شد وگفت: عموجان! فکر کردم دارد باران مى آید. چرا گریه مى کنى؟
گفتم: هم براى تو وهم براى خودم. شفاى تو را از امام زمان (علیه السلام) مى خواهم.
بعد از آن، هر وقت او را به جمکران مى آوردیم، حالش بهتر مى شد; تا این که بعد از چهار ماه وقتى از سرش عکس گرفتیم وپیش دکتر بردیم، گفت: هیچ اثرى از غدّه سرطانى نیست. این بچه را خدا وامام زمان (علیه السلام) شفا داده اند.
طبق اظهار نظر هیأت پزشکى، شفاى مذکور یکى از مستندترین نمونه هاى عالم پزشکى است.
نویسنده: واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران
تهیه وتنظیم:محسن کشاورز