حمد وسپاس فراوان وغیر قابل قیاس، شایسته آن قائم بالذّاتى است که خارج از جهان فکر واندیشه وحواس گوناگون مى باشد وحمد وستایش فراوان وغیر قابل شمارش شایسته وسزاوار کسى است که برآورنده آرزوها وامید امیدواران در هنگام سختى ها ورنج ها است.
این کتاب در مورد حکایت ها وقصه هاى کسانى است که در زمان غیبت کبرى به خدمت آقا رسیدند. چه، کسانى که در حال تشرف آن حضرت را شناختند ویا بعد از جدایى از روى قرائن حتمى، مشخص شد که آن حضرت بوده وچه کسانى که با معجزه از آن حضرت در بیدارى ویا خواب آگاه شدند ویا با نشانه واثرى از آثار ونشانه هاى حتمى وروشن بر وجود نازنین آن حضرت که همه آن حکایت ها براى اثبات این مطلب، که هدف کلّى این کتاب است دخالت دارند.
همچنین این کتاب در مورد جمع بین حکایت ها وقصه هاى ذکر شده وآنچه در خبرها رسیده که کسانى را که ادعا مى کنند در زمان غیبت حضرت را دیده اند باید حرفشان را دروغ پنداشت، مى باشد وخواهیم گفت که طبق سخنان علما پنج صورت براى آنها وجود دارد ونیز خواهیم گفت که برخى از علما تصریح کرده اند به اینکه در ایام غیبت امکان رؤیت امام زمان وجود دارد ونیز بعضى از سخنان سید جلیل على بن طاووس را در این باره یادآور خواهیم شد که البته همین سخنان در اثبات این ادّعاها کفایت میکند.
حکایتهاى موجود در این کتاب به دو بخش تقسیم مى شود:
1 - در حکایت، قرینه سابقه یا قرینه یا لاحقه اى موجود است بر اینکه صاحب آن حکایت امام عصر صاحب الزّمان (علیه السلام) است که هدف اصلى از ذکر آن حکایت مى باشد.
2 - در اصل حکایت هیچ گونه قرینه اى بر آن مطلب وجود ندارد بلکه متضمن این است که درمانده یا وامانده در بیابانى مثلاً بیچاره وگرفتار شده کمک خواست یا نخواست که یک نفر او را به صورت خارق العاده اى نجات داد مثل برخى از حکایتهایى که در این کتاب آمده که به این حکایت ها نزدیک است وبسیار بر اینها شک وگمان وارد مى شود که شاید آن شخص یکى از ابدال واولیاء باشد نه آقا امام زمان (علیه السلام) وصادر شدن کرامات وخرق عادات از کسانى که غیر امام (علیه السلام) هستند نیز جایز مى باشد وهر طایفه اى از اینگونه حکایات به علماى صالح ومتقى خود نسبت مى دهند، بنابراین ذکر اینگونه داستانها در اینجا مناسب نیست ولى ما:
اولاً: پیروى کردیم از بزرگان اصحاب خود که مانند این قضیه ها را در مورد کسانى که در غیبت کبرى مشرف شدند نقل کردند.
ثانیاً: رسیدگى به درماندگان وبیچارگان یکى از مقام ها ومنصب هایى است که از جانب خدا به آن حضرت داده شده که داد مظلوم را بستاند وبه انسان بیچاره وگرفتار کمک کند.
ثالثاً: بر فرض اینکه آن فریادرس، حضرت نباشد، ناچار باید کسى از خواص وپیروان مخصوص آن حضرت باشد پس فرد بیچاره اگر شخص حضرت را نتوانسته ببیند کسى را دیده که به نزد حضرت رفته واین براى اثبات این موضوع کفایت مى کند.
رابعاً: چنانچه فرض سوم را باطل بدانیم، یعنى شخص فریادرس از پیروان مخصوص آن حضرت نیز نباشد باز هم دلالت نماید بر اصالت وحقیقت مذهب امامیه چرا که حتماً آن فرد از مسلمانان است در این صورت اگر امامى مذهب نباشد (شیعه باشد) امامیه را کافر وکشتن او را واجب مى داند وجزیه نیز از ایشان نمى گیرند در صورتیکه از اهل کتاب جزیه مى گیرند (شیعه را پایین تر از اهل کتاب ومهدور الدم مى دانند) پس چنین فردى را چگونه در هنگام گرفتارى ها وبه هلاکت افتادن به صورت خارق العاده نجات دهد وحال بپردازیم به حکایات (بعون الملک الودود).
محدّث نورى