بسم رب الحسین علیه السلام
افسوس که نخل سایه بانی خم شد بلبل ز فراق گل ، قرین غم شد
با خط جلی نوشته در لوح جهان: یک خادم دربار حسینی کم شد
آن حنجره ی پر خروش، ساکت و آرام شد و آن قلب تپیده به عشق سالار شهیدان از تپش ایستاد . دیگر صدای اذان موذن خوش لهجه به گوش جانمان نرسید و دیگر شهر صدای اذانش را نخواهد شنید. نه صدای گرم اذانش را و نه روضه های سوزناکش را .
بعد از او به مسجد رفتیم اما جایش را در محراب و منبر خالی دیدیم . به منبر نگاه کردیم و دیدیم که دسته گلی را به جایش بر منبر گذاشته اند و عبایی که دیگر بر دوش امام جماعت قرار نخواهد گرفت و این گونه به دلمان تفهیم کردیم که دیگر نباید منتظرش باشیم .
در تشییع جنازه اش نیز دوباره شهر و دیارمان عطر و بوی عاشورا و کربلا گرفت و مردم قدرشناس نگذاشتند لحظه ای تابوت روضه خوانِ کوچه های بنی هاشم و صحرای عطشناک کربلا بر زمین بماند و او را بر دوشهای خسته خود تا منزل گاه ابدیش همراهی نمودند .
تشییع جنازه با شکوهش و انبوه جمعیت حاضر، بیشتر قلبمان را آزرد وقتی که گفتند : ارباب لب تشنه اش ، نه تشییع جنازه ای داشت و نه کفنی ، فقط بوریایی بود و بس ...
وقتی به فرزندانش تسلیت گفتند و با احترام به آنان سر سلامتی دادند، دلهای داغدارمان به یاد سکینه (س) و رقیه (س) افتاد و نتوانستیم بغضمان را فرو ببریم و یادمان آمد که همیشه در ظهر عاشورا برایمان می خواند:
ذوالجناح بی صاحب از میدان درآمد واویلا ...
می دانیم که نبودش را نمی شود پر کرد... آخر هر کس روضه ای داشت به سراغ او می آمد ، هر کس ذکر مصیبتی داشت نشانی منزلش را می پرسید و هرکس که قصد تشرف به مکه و کربلا را داشت او برایش چاووش خوانی می نمود:
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا ...
تو را به خدا می سپاریم ... تو را و زمزمه ی مناجات سحر گاهت را ... تو را و صدای دلنشین اذانت را ... تو را و حنجره ی عاشورائیت را ... تو را و سوز دعای کمیلت را ... تو را و نوحه های سوزناک پامنبری ات و دم محزون صبحدمت را... تو را و اقامت نماز جماعتت را ... تو را و منبر منتظر روضه هایت را ...
جای خالی ات حتی در مراسم ختم خودت نیز به چشم می آمد، ای نوحه خوان گلهای پرپر شده عاشورا ...
دیدار به قیامت ملا حاجی عزیز...
کاروان عمر ما منزل به منزل می رود منزل اول حسین (ع) و منزل آخر حسین (ع)
به قلم : محمد میرزایی