روشهای تربیت نسل منتظر
انتقال فرهنگ مهدویت به نسل نو و کسانی که آشنایی کمتری با امام مهدی دارند کار بسیار سخت، و در عین حال، با ظرافتی است و کمترین کج سلیقگی در آن باعث وازدگی از این فرهنگ خواهد شد. زیرا فرهنگ مهدویت، فرهنگ ارزشها و همان فرهنگ دین است و همانطور که انتقال ارزشهای دینی بدون ظرافتهای خاص خود، ممکن نیست انتقال فرهنگ مهدویت به نسل نو و تربیت آنها به عنوان نو منتظرانِ ظهور حضرت مهدی نیز، بدون شیوههای خاص خود ممکن نخواهد بود.
بحث در این موضوع را با این سئوال آغاز میکنیم که فرهنگ مهدویت و انتظار جیست؟ و اهدافی که ما با انتقال فرهنگ مهدویت به نسل نو به دنبال تأمین آنها هستیم کدامند؟ فرهنگ مهدویت قبل از اینکه به نجات و رستگاری بشر در آینده مربوط باشد به زمان حال و الان جامعه شیعه مربوط است. بدون شک، شیعه بودن یک شیعه در زمان ما در گرو اعتقاد و التزام به امامت امام زمان است زیرا در آموزههای شیعی آمده است که در هر عصری، امامی از طرف خداوند برای مردم تعیین شده و ایمان و اسلام فرد، جز به شناخت او و اقرار و التزام به امامتش، پذیرفته نخواهد بود. و بدون این امر، رهایی از پیامدهای مرگ، به سان مرگ در دوران جاهلیت، ممکن نیست[1] پس باید به رزندانمان بیاموزیم مهدی کیست؟ و چه نقشی در زندگی ما دارد؟ فرزندمان باید بدانند مهدی امامی است که خداوند برای بشریت تعیین کرده و سعادت اخروی آنها در گرو اعتقاد و التزام به امامت اوست. بنابرین اولین هدفی که ما در انتقال فرهنگ مهدویت به دنبال تامین آن هستیم سعادتمند شدن فرزندمان در آخرت است. زیرا سعادت اخروی نسل نو، با اعتقاد به امامت امامی که الان در غیبت بوده و دست رسی به او برای ما ممکن نیست، گره خورده است.
دومین هدفی که ما به دنبال تامین آن هستیم تربیت زمینه سازان ظهور است بدون تردید ظهور امام زمان مرهون زمینه سازی و آمادگی عمومی مردم جهت پذیرش امر ظهور است. مردمِ معقتد به امام زمان، باید زمینه را برای ظهور آن حضرت فراهم کنند و این امر، به شناساندن وضعیت مطلوب و ایده آل، به جهانیان ممکن خواهد بود. زیرا اگر جامعه بشری وضعیت مطلوب و حیات برتری را که در جامعه مهدوی به مردم وعده داده شده است، بشناسند زودتر از مکاتب دیگر مایوس شده و مشتاق تحقق جامعه آرمانی مهدوی میشوند بنابرین یکی دیگر از اهداف انتقال فرهنگ انتظار به نسل نو، در واقع آشنا کردن آنها با وضعیت ایده آل جامعه بشری، به منظور شناخت جایگاه وضعیت موجود، و سپس شناساندن وضعیت ایده آل به جامعه جهانی توسط آنهاست. نسل نو باید وضعیت ایده آلی را که در جامعه مهدوی تحقق خواهد یافت بشناسد، تا بتواند جایگاه وضعیت موجود را مورد نقد و بررسی قرار دهد. زیرا کسی که وضعیت ایده آل را نشناسد کاستیهای وضعیت موجود را نیز نخواهد شناخت و در این صورت چه بسا ممکن است مانند آن اندیشمند آمریکایی وضعیت موجود را بهترین وضعیتی بداند که برای بشریت دست یافتنی است لذا یکی از اصلیترین اهداف انتقال فرهنگ مهدویت به نسل نو، شناساندن کاستیهای وضعیت موجود به آنها و جلوگیری از رضایت به حال کنونی جامعه است. نسل نو بعد از شناخت کاستیهای وضعیت موجود، تلاشی میکند تا وضعیت ایده آل بشری را برای جهانیان تبیین نماید. و تبیین وضعیت ایده آل برای جهانیان باعث پیدایش شوق و رغبت در آنها نسبت به تحقق چنین وضعیت خواهد شد. و پیدایش این اشتیاق جهانی، یکی از مقدمات ظهور امام مهدی است. در غیر این صورت امام مهدی میبایست بیشتر از نیمی از مردم جهان را سرکوب نماید. و چنین امری با هدف ظهور آن حضرت همخوانی ندارد.
هدف دیگری که در انتقال فرهنگ مهدویت به نسل نو دنبال میشود، همسان سازی شخصیت آنها با ایده آلهای جامعه آرمانیست. نسل نو با شناخت شاخصههای انسان عصر مهدوی، تلاش میکند خود را با این شاخصهها هماهنگ و با انسانهای عصر ظهور همگون نماید. و این، همان چیزی است که امروزه از آن به عنوان تربیت مدیر و نیروی انسانی یاد میشود. بدون شک یاران حضرت مهدی و مدیران حکومت آن حضرت، از بین همین منتظران ظهور خواهند بود، بنابرین لازم است نسل نو، هماهنگ با شاخصههای انسان عصر مهدوی تربیت شود زیرا در غیر این صورت هرگز ظهوری رخ نخواهد داد.
با توجه به مطالب گذشته، پر واضح است که یکی از ضروریترین نیازهای نسل نو، آشنا کردن آنها با فرهنگ مهدویت و انتظار است. و یکی از اساسیترین پیش نیازهای تامین این هدف، بستر سازی است همانطور که گیاه در بستر مناسب، جوانه زده و رشد میکند و پرورش آن، بدون فراهم نمودن آب و خاک و هوای مناسب ممکن نیست، پرورش نسل نو و تبدیل آنها به نو منتظران ظهور امام مهدی نیز بدون بذر پاشی در بستر مناسب و فضای سالم، ممکن نخواهد بود. بذر اندیشه مهدویت و فرهنگ انتظار، برای جوانه زدن در وجود آدمی، نیازمند بستر و فضایی مناسب است تا رشد و نمّو نموده و در وجود آدمی ریشه دوانده و به درخت پر میوه انتظار پویا تبدیل شود. بنابرین نخستین کاری که در انتقال فرهنگ مهدویت باید انجام شود فضاسازی است. در غیر این صورت امر تربیت با موفقیّت کمتری همراه خواهد بود. مسلماً در امر تربیت، نمیتوان برای یکایک افراد جامعه پرونده تربیتی تشکیل داد و بر فرض امکان چنین امری، تربیت آنها بدون فضای مناسب تربیتی ممکن نخواهد بود. بنابرین باید فضایی که مناسب تربیت مهدوی است ایجاد کنیم زیرا قرار گرفتن در فضایی خاص، باعث میشود تا افراد مطابق آن فضا حرکت کنند و اگر فضای تربیتی ما فضای تربیت مهدوی نباشد، شناساندن فرهنگ انتظار به افراد در این فضا مانند شنا کردن در خلاف جریان آب است و اما اینکه چگونه میتوان فضا را فضای تربیت مهدوی نمود، خود سئوال مهمی است، که پاسخ دادن به آن چندان آسان نیست. فضاسازی تربیتی چند مرحله دارد. نخست باید در منزل فضای تربیت مهدوی حاکم باشد یعنی فرزندمان باید پایبندی به ارزشهای انتظار را در خانه لمس کند در غیر این صورت، ارزشهای انتظار به درستی به او منتقل نخواهد شد. همانطور که فرهنگ مسواک زدن هنگام خواب بدون پایبندی والدین به این امر، به درستی به بچه منتقل نمیشود فرهنگ انتظار نیز در وجود کودک بدون پایبندی والدین به لوازم این فرهنگ، شکوفا نخواهد شد. مرحله دوم، مرحله فضاهای آموزشی و در نگاه کلانتر، فضای جامعه است فضاهای آموزشی اعم از مراکز نگهداری کودکان و دبستانها و مدارس راهنمایی و دبیرستانها و حتی دانشگاهها باید عطر و بوی فرهنگ مهدویت داشته باشد تا هر کسی که در این فضاها قرار میگیرد معطر به این عطر گردد. و اگر فضاهای آموزشی ما با فضای منزل هماهنگ نباشد اثرات مثبت فضای منزل را نیز از بین خواهد برد. و مهمترین مسئلهای که در این مرحله قابل دقت و تأمل است مسئله لزوم هماهنگی نظام آموزشی با نظام ارزشی است. متون آموزشی مراکز علمی، باید با فرهنگ مهدویت همخوانی داشته باشد. در غیر این صورت تربیت همسو با فرهنگ مهدویت بسیار سخت و بلکه غیرممکن خواهد بود.
مرحله سوم، فضای جامعه است. جامعهای که درانتظار حکومت مهدی است با جوامع دیگر تفاوت بسیاری دارد. در این جامعه ارزشهای انتظار و ویژگیهای عصر ظهور به فراوانی یافت میشود. حال اگر فضای حاکم بر جامعه، فضای فرهنگ انتظار نباشد تربیت نسل نو و آشنا کردن آنها با فرهنگ انتظار در این فضا بسیار مشکل خواهد بود.
مسئله دیگری که در انتقال فرهنگ انتظار حائز اهمیت است مسئله توجه به مخاطب است مسلماً مخاطبان گفتمان مهدویت و فرهنگ انتظار به گروهای مختلف سنی و علمی تقسیم میشوند.
نخست کودکان هستند. که انتقال فرهنگ مهدویت و انتظار به آنها تنها به روش عملی ممکن است. زیرا نمیتوان برای تفهیم فرهنگ مهدویت به کودک، از استدلال کمک گرفت بنابرین برای آشنا کردن کودکان با فرهنگ انتظار کافیست فضای منزل و مدرسه، به فضای انتظار و ارزشهای آن تبدیل شود.
مسئله دیگری که در انتقال فرهنگ مهدویت به کودکان اهمیت دارد گره زدن این فرهنگ با علایق کودکانه است مثلاً کودکان به عیدی گرفتن و قصه، علاقه زیادی دارند. در انتقال فرهنگ مهدویت میتوان از همین علاقه کودک استفاده کرده و این فرهنگ را در قالب قصههای جذاب کودکانه به او منتقل نمود و یا میتوان به مناسبتهای مختلفی مثل روز نیمه شعبان یا روز به امامت رسیدن امام مهدی، به کودکان عیدی و هدیه داد و البته عیدی و هدیهای که در این روز به کودک داده میشود باید حداقل با هدایایی که کودک به مناسبتهای دیگر دریافت میکند، همسنگ و هم شأن باشد. و به عبارت دیگرباید کاری کرد که کودک به انتظار آمدن این روزها لحظه شماری کند.
گروه دوم گروه نوجوانان و جوانان هستند که میتوان با تهیه درسنامههای مهدویت که متناسب با این سن و سال است و همچنین رمانهای جذاب با اقتباس از فرهنگ مهدویت، و فیلم و مانند این امور، آنها را با فرهنگ مهدویت آشنا کرد. و عمدهترین چالش، در انتقال فرهنگ انتظار به این گروه، ایجاد نیاز در آنهاست. ما باید در برخورد با این گروه سنی پرسشهایی را که تنها گفتمان مهدویت جوابگوی آنهاست در ذهن آنها ایجاد کنیم و سپس از آنها بخواهیم جواب آنها را پیدا کنند و خود ما نیز در رسیدن به پاسخهای درست آنها را یاری کنیم.
گروه سوم فرهیختگان جامعه هستند. این گروه به دلیل مطالعات که درباره آخرالزمان و آینده بشریت دارند با چالشهای در زمینه مهدویت مواجه هستند. در انتقال فرهنگ مهدویت به این گروه، کافیست این چالشها را برطرف کنیم و این مهم با نوشتن کتابها و مقالات علمی و مدنظر قراردادن سئوالها و شبهات جدیدی که در عرصه مهدویت و آخرالزمان مطرح شده حاصل میشود.
درست آخر، دوباره تکرار میکنیم که فرهنگ مهدویت و انتظار، فرهنگ ارزشها و فرهنگ دین است. و القاء فرهنگ دینی به دیگران محتاج ظرافتهای خاص خود است و افراط در القاء این فرهنگ باعث دلزدگی از آن میشود و همانطور که تفریط در القاء این فرهنگ نکوهیده و ناپسند است افراط در آن نیز مذموم و ناپسند است.
1- من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جالهیّه.